چندی قبل بود که ماجرای «علی لندی» نوجوان فداکار خوزستانی مثل بمب در فضای خبری و رسانهای کشور صدا کرد و همه را در شوک همراه با تحسین فرو برد که مگر ممکن است که یک بچه دهه هشتادی که هنوز 15 سالش تمام نشده، کاری به این بزرگی انجام دهد که خیلی از مدعیان صف اول، انگشت به دهان و حیران بمانند؟!
اما این واقعیتی بود که در همین روزگار پرآشوب فکری و فرهنگی رقم خورد و بعید هم هست که گردش روزگار و غبار فراموشی، کمرنگ و عادیاش کند.
41 سال بعد از ماجرای رشادت حسین فهمیده در میدان جنگ و در میان آتش و خون، نوجوان دیگری از این مملکت، این بار در اوج امنیت و زندگی روزمره، در یک لحظه دست به انتخاب سختی میزند که بزرگترها، شاید از پس آن برنیایند و اتفاقا همین مسئله، موضوع اصلی بحث است که باید از زوایای مختلف درباره آن حرف زده شود.
ظاهر ماجرای «شهید علی لندی» این است که برای نجات جان پیرزن همسایه که با گاز پیکنیک خانهاش آتش گرفته بود، به دل ماجرا میزند و ضمن دور کردن پیکنیک از خانه و نجات صاحبخانه، خودش دچار سوختگی شدید میشود و بعد از چند روز در بیمارستان آسمانی میشود، اما این فقط ظاهر ماجرای علی است؛ باطن ماجرا همان سوالی است که در ابتدا مطرح شد؛ چطور میشود که یک نوجوان دهه هشتادی دست به این کار بزرگ میزند؟ و دیگر اینکه، درسها و نکات تربیتی و آموزشی ماجرای «علی» برای خانوادهها و مسئولان این کشور چیست که نباید از آن غافل شد.
اگر این اتفاق در سطحی پایینتر از داستان علی لندی، در هر کشور دیگری رقم میخورد، به سادگی از کنارش نمیگذشتند و بدون تعارف، حتی تا قرنها از آن اسطورهسازی میکردند، کما اینکه با برخی داستانهای غیرواقعی و خیالیشان – مانند ماجرای پطروس فداکار – قرنهاست جولان میدهند و الگوسازی میکنند، پس یک ماجرای واقعی و ملموس مانند «علی» نباید به سادگی فراموش شده یا حتی عادی شود.
برگردیم به سوال اول؛ چطور یک نوجوان دهه هشتادی که هنوز در ابتدای راه زندگی است و پدر و مادرش هزاران آرزو برایش دارند، دست به این ایثار بزرگ و ماندگار میزند؟! این روحیه از کجا ریشه میگیرد؟
حامد محمدی کارشناس مسائل فرهنگی و اجتماعی، به این سوال اینطور پاسخ میدهد؛ «واقعیت ماجرای علی لندی، به تربیت صحیح دینی و سبک زندگی ایرانی- اسلامی برمیگردد و شاهبیت این سبک زندگی و الگوی تربیتی هم، نان حلال پدر و مادر و زندگی زیر سایه محبت و معنویت است». وی ادامه میدهد: «به هیچ عنوان قرار نیست شعار بدهیم یا حرفهای کلی بزنیم، اما واقعیت همین است که علی و امثال علی، خانوادههایی دارند که با وجود همه کمبودها و سختیها، تلاش کردهاند تا فرزندان خود را با نان حلال و دور از شبهه و در فضایی محبتآمیز بزرگ کنند و بچهای هم که در چنین فضایی بزرگ میشود، حتما تحت تاثیر چنین لقمهای و چنین جو تربیتی و رفتاری در خانواده، روحیهای خاص پیدا میکند که این روحیه، در بزنگاههای اجتماعی به کمکش میآید».
قصه علی لندی تمام نمیشود و بدون اغراق و کلیشهگویی، این روحیه در کشور ما و در فرهنگ ما کم نیست؛ نکته مهم ماجرا، قدر دانستن این روحیه، به عنوان یک «فرصت فرهنگی» است.
با این توضیح که در دوره و زمانهای که انواع و اقسام آسیبهای فرهنگی و اجتماعی – از نوع مجازی و غیرمجازیاش – کودکان، نوجوانان و جوانان این مرز و بوم را احاطه کرده و آنها را تهدید میکند، وقتی چنین زمینههای تربیتی و این روحیات و خلق و خوها در کشورمان هست، هم خانوادهها باید قدر آن را بدانند و مراقبش باشند و هم مسئولان این کشور، باید در عمل شخصی و تدابیر مدیریتیشان، حافظ این سرمایههای فرهنگی باشند.
به بیان سادهتر، صداقت، اخلاص، مردمی بودن و سخت کوشی مسئولان باعث پرورش بیشتر روحیه ایثار و تلاش در بین نوجوانان و جوانان میشود و برعکس، تدابیر نسنجیده یا تظاهر در برخی رفتارها و عدم صداقت، باعث رسوخ روحیات منفی در نسل نوجوان و جوان میشود.
در گام بعدی، بهرهگیری از این ظرفیت معنوی و ایثار نوجوانان و جوانان، میتواند زمینه را برای جهشهای بزرگ در این کشور فراهم کند.
ارسال نظرات